loading...

دل نوشته ها

معرفی کم شنوایی و درمان آن و نیز کاربرد سمعک

بازدید : 527
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 6:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

بیش از 90 درصد بیماران، تفاوت 20 دل نوشته هادسی‌بل را نشان می‌دهند. کاربرد کلینیکی محرک تن‌برست در برآورد الکتروفیزیولوژیک، آستانة شنوایی تن خالص در فصل 8 توضیح داده شده است. آنچه در اینجا گفته می‌شود. تحقیقات ابتدایی از کاربرد تن‌برست در تحریک ABR است. همانگونه که در بخش قبلی در مورد قطبیت محرک، ذکر شد، تفاوت‌هایی که نمایندگی سمعک ریسانددر ABRهای برانگیخته شده با محرک‌های تن‌برست در مناطق فرکانسی متفاوت، روشنی‌هایی را در مکانیزم‌ فیزیولوژی حلزونی، و بویژه، پاسخ‌های حلزون به قطبیت انبساطی در مقابل انقباضی ایجاد می‌کند.

چند تن از محققین با ABR، پدیدة Forward masking را مورد آزمایش قرار داده‌اند. Walton و همکاران، پوشانندهای maskers تن‌برست و سیگنال‌های probe را در تحقیق روی آزادی از ماسکینگ، به عنوان عملکرد سن در بزرگسالان مورد بررسی قرار دادند. با استفاده از پارادایم Forward masking. محققین دریافتند تفاوت سنی، در تغییر زمان نهفتگی موج V، با فواصل کوتاه (مثلاً 16 میلی ثانیه) بین ماسکر و پروب، برای فرکانسهای تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما برای فرکانس‌های پایین‌تر (HZ1000) خیر. رهایی از ماسکینگ، که یک ارزش زمان نهفتگی مبنایی برای ABR است، تقریباً همیشه تحت شرایط همة محرکها، و گروههای سنی، با یک فاصلة حداقل 64 میلی ثانیه‌ای بین masker و سیگنال پروب، کامل بود.

Modulated Tones: تن‌های مدوله شده:

توصیف‌هایی از ABR ایجاد شده با محرکهایی که از نظر فرکانس مدوله شده‌اند و آنهایی که از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سیگنال‌های FM , AM جای دیگری در فصل ASSR، توصیف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نیز در تحریک ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه این روش‌ها ممکن است احتمالاً کارآمدی جمع‌آوری داده‌های ABR را افزایش دهند و زمان تست را کاهش دهند، تایید کلینیکی برای آنها کافی نیست.

Stimulus Trains:

(1980) Tietze دو روش واضح برای تحریک همزمان و ثبت ABR و ALR معرفی کردند مشکل متدولوژیک در ثبت همزمان این دو AER این است که ABR نیاز به محرکی با شروع ناگهانی (مثلاً 2 تا 4 سیکل)، دیرش کوتاه، و فواصل بین تحریکی کوتاه (مثلاً 25 ms) دارد، در حالیکه، ALR با محرکهایی که زمان خیز – افت کافی، (مثلاً 8 تا 30 ms) دیرش پلاتو (500 ms تا 30) و فواصل بین تحریکی تقریباً 2/5 ثانیه‌ای بهتر برانگیخته می‌شوند.

با یک روش، مجموعه‌ای از Tone Pip، با 2/5 ثانیه فاصله بین هر زنجیره، ارائه می‌شوند. هر زنجیره، تاثیر، یک واحد محرک منفرد را در برانگیختن ALR دارد. لیکن در هر زنجیره، هر Tonr Pip با فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ به عنوان محرک ABR مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش دوم مشابه است. هر Tone Pipe به عنوان محرک ABR به کار می‌رود، و بین هر گروه از Tone Pipها، یک تن‌برست با سطح شدتی پایین‌تر داخل می‌شود تا ALR را برانگیزد. از آنجا که ALR پاسخی با دامنة بزرگتر است، (سیگنال قوی‌تری است)، می‌بایست تعداد کمتری محرک را معدل‌گیری کرد، تا یک موج ثابت از آن به دست آید.

بیش از 90 درصد بیماران، تفاوت 20 دل نوشته هادسی‌بل را نشان می‌دهند. کاربرد کلینیکی محرک تن‌برست در برآورد الکتروفیزیولوژیک، آستانة شنوایی تن خالص در فصل 8 توضیح داده شده است. آنچه در اینجا گفته می‌شود. تحقیقات ابتدایی از کاربرد تن‌برست در تحریک ABR است. همانگونه که در بخش قبلی در مورد قطبیت محرک، ذکر شد، تفاوت‌هایی که در ABRهای برانگیخته شده با محرک‌های تن‌برست در مناطق فرکانسی متفاوت، روشنی‌هایی را در مکانیزم‌ فیزیولوژی حلزونی، و بویژه، پاسخ‌های حلزون به قطبیت انبساطی در مقابل انقباضی ایجاد می‌کند.

چند تن از محققین با ABR، پدیدة Forward masking را مورد آزمایش قرار داده‌اند. Walton و همکاران، پوشانندهای maskers تن‌برست و سیگنال‌های probe را در تحقیق روی آزادی از ماسکینگ، به عنوان عملکرد سن در بزرگسالان مورد بررسی قرار دادند. با استفاده از پارادایم Forward masking. محققین دریافتند تفاوت سنی، در تغییر زمان نهفتگی موج V، با فواصل کوتاه (مثلاً 16 میلی ثانیه) بین ماسکر و پروب، برای فرکانسهای تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما برای فرکانس‌های پایین‌تر (HZ1000) خیر. رهایی از ماسکینگ، که یک ارزش زمان نهفتگی مبنایی برای ABR است، تقریباً همیشه تحت شرایط همة محرکها، و گروههای سنی، با یک فاصلة حداقل 64 میلی ثانیه‌ای بین masker و سیگنال پروب، کامل بود.

Modulated Tones: تن‌های مدوله شده:

توصیف‌هایی از ABR ایجاد شده با محرکهایی که از نظر فرکانس مدوله شده‌اند و آنهایی که از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سیگنال‌های FM , AM جای دیگری در فصل ASSR، توصیف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نیز در تحریک ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه این روش‌ها ممکن است احتمالاً کارآمدی جمع‌آوری داده‌های ABR را افزایش دهند و زمان تست را کاهش دهند، تایید کلینیکی برای آنها کافی نیست.

Stimulus Trains:

(1980) Tietze دو روش واضح برای تحریک همزمان و ثبت ABR و ALR معرفی کردند مشکل متدولوژیک در ثبت همزمان این دو AER این است که ABR نیاز به محرکی با شروع ناگهانی (مثلاً 2 تا 4 سیکل)، دیرش کوتاه، و فواصل بین تحریکی کوتاه (مثلاً 25 ms) دارد، در حالیکه، ALR با محرکهایی که زمان خیز – افت کافی، (مثلاً 8 تا 30 ms) دیرش پلاتو (500 ms تا 30) و فواصل بین تحریکی تقریباً 2/5 ثانیه‌ای بهتر برانگیخته می‌شوند.

با یک روش، مجموعه‌ای از Tone Pip، با 2/5 ثانیه فاصله بین هر زنجیره، ارائه می‌شوند. هر زنجیره، تاثیر، یک واحد محرک منفرد را در برانگیختن ALR دارد. لیکن در هر زنجیره، هر Tonr Pip با فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ به عنوان محرک ABR مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش دوم مشابه است. هر Tone Pipe به عنوان محرک ABR به کار می‌رود، و بین هر گروه از Tone Pipها، یک تن‌برست با سطح شدتی پایین‌تر داخل می‌شود تا ALR را برانگیزد. از آنجا که ALR پاسخی با دامنة بزرگتر است، (سیگنال قوی‌تری است)، می‌بایست تعداد کمتری محرک را معدل‌گیری کرد، تا یک موج ثابت از آن به دست آید.

بازدید : 351
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 6:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

فواصل بین سنبله در نورون‌ها در آن محل نشانگر فرکانس‌هامونیک است. فواصل به صورت اعداد صحیح مضرب 2.5 میلی ثانیه نمایان می‌شوند. هر دو روش بدست آوردن اطلاعات ممکن است به سیستم شنوایی این امکان را بدهد که‌هامونیک 400 هرتز را تشخیص دهد.

سیستم شنوایی ممکن است شامل یک تشخیص دهنده‌ی الگو باشد و از فرکانس‌های موجود در عناصر حل شده، نواک پایین صدای پیچیده را تعیین کند. در اصل، تشخیص دهنده‌ی الگو سعی در پیدا کردن مجموعه‌‌‌ای از‌هامونیک‌ها دارد که بهترین مورد مشابه را به عناصر فرکانس موجود می‌دهد. فرکانس اساسی این مجموعه، نواک را تعیین می‌کند. برای مثال، تجزیه و تحلیل اویه فرکاس‌های 800، 1000 و 1200 هرتز را نشان میدهند. فرکانس اساسی که‌هامونیک‌های آن با این فرکانس‌ها تطابق داشته باشه، 200 هرتز است. نواک دریافتی به این فرکانس 200 هرتزی مربوط می‌شود.

شبیه سازی پاسخ‌های پردهی اصلی به تکانه‌های دوره‌‌‌ای 200 پالس در ثانیه / شکل موج ورودی در پایین نشان داده شده است و تکانه‌ها هر 5 ثانیه رخ می‌دهند. اعداد سمت چپ فرکانس‌هایی را که مربوط به حداکثر تحریک ممکن در پرده سمعک ویدکساصلی می‌شوند را نشان می‌دهند. شکل موج که در اینجا وجود دارد، به عنوان تابعی از زمان در مقابل آن عدد وجود دارد.

توجه داشته باشید که فرکانس اساسی همیشه بالاترین مقدار ممکن را که در تجزیه و تحلیل اولیه مناسب است را دارد. برای مثال، فرکانس اساسی 100 هرتز‌هامونیک‌های 800، 1000 و 1200 هرتز را هم خواهد داشت اما نواک آن که به 100 هرتز مربوط باشد، شنیده نمی‌شود. همچنین باید توجه کرد که وقتی تن پیچیده‌‌‌ای شامل تنها دو یا سه‌هامونیک پایین است. بعضی از افراد که به آنها "شنوندگان تحلیلی" میگویند، این نواک پایین را نمی‌شنوند ولی در عوض، نواک‌هایی را ه به تک تک‌هامونیک‌ها ارتباط دارد را می‌شوند. بعضی دیکر که به آنها "شنوندگان مصنوعی" میگویند، غالبا نواک پایین را می‌شنوند. وقتی‌هامونیک‌های زیادی وجود داشته باشند، نواک پایین معمولا تنها چیزی است که شنیده می‌شود.

دلایل مبنی بر اینکه نوا پایین تن پیجیده از اطلاعات چندین‌هامونیک بوجود می‌آید از مطالعاتی که توانایی تشخیص در میزان تکرار را بررسی می‌کنند نشئت میگیرد. وقتی میزان تکرار یک تن پیچیده تغییر کند، تمامی‌غناصر دیگر از لحاظ فرکانس تغییر می‌کنند و تغییری در نواک پایین شنیده می‌شود. توانایی تشخیص چنین تغییرانی بهتر از توانایی تشخیص تغییرات سینوسی فرکانس در هر کدام از عناصر سینوسی تن پیچیده است.

بازدید : 374
شنبه 12 ارديبهشت 1399 زمان : 0:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

نمایش زمانی طیف صوتی کلمهء bat ( B,C )مشاهده می‌شود که درمحدودهءزمانی سمعک فوناک40 میلی ثانیه که مربوط به صدای واکهء a می‌باشد، طیف سیگنال وضعیت ثابتی دارد

طراحی شده است (بطور مثالFourier Trans Form یاFFT )انجام داد.

بزرگترین دسته­بندی که برای سیگنال در نظر گرفته می­شود تقسیم­بندی سیگنالها به اصوات پریودیک و

آپریودیک است.

اصوات آپریودیک به دو گروه اصلی تقسیم می­شوند:

اصوات پریودیکی که بسیار کوتاه مدت یا لحظه­ای هستند که تن برست (Tone burst ) و گاهی به نوان تن پیپ نیز نامیده می­شوند (Tone Pips ) این اصوات به دلیل اینکه پریودیک هستند حس مشخصی از فرکانس را منتقل می­نمایند و فقط بدلیل لحظه­ای بودن جز اصوات آپریودیک قرار گرفته­اند. بدیهی است چون حس مشخصی از فرکانس را منتقل می­نمایند از نظر طیف فرکانسی سینوسی یا پیورتن هستند. لذا اگر

زمان آنها افزایش یابد یک موج تن برست مبدل یک موج پیورتن خواهد شد. اصوات آپریودیکی که طیف

فرکانسی وسیع دارند و الگوی ارتعاشی آنها نامنظم است مثل امواج نویز سفید (White noise ) که شامل همه­ی فرکانسها می­شود (نویز سفید در امواج نورانی مشابه رنگ سفید است).

اصوات آپریودیکی غیر سینوسی که طیف مجموعه­ی آنها وسیع و گسترده است . لذا احساسی که در شنونده بوجود آورند غیر تونال و ناخوشایند است. احساس طنین گفتار یا درک فرکانس (Pitch Discrimination ) توسط واکه­ها بوجود می­آید که وابسته است به کم فرکانس­ترین یا پر انرژی­ترین موج سینوسی سازنده­ی یک مجموعه­ی آوایی است بطور مثال در سیلاب با، پا، تا، واکه­ی آ که انرژی بیشتری نسبت به همخوانهای ب، پ و ت دارد، حس فرکانس را منتقل می­نماید صدای آ در اینجا به عنوان فرکانس حامل (carrier Frequency ) یا فرکانس پایه (Fundamental ) می­باشد.

صداهایی که در گلو به یاری لرزش تارآواها ساخته شود واکه گفته میشود.واکه‌های فارسی شش تا هستند که سه تایشان کوتاه و سه تایشان بلند نام دارند.

بازدید : 465
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 18:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

، بهره کلی مطلوب برای هر کاربر سمعک را بصورت تابعی از میانگین سطح آستانه شنوایی از کجا سمعک بخرم(HTL ) در فرکانس‌های 500 ، 1000 ، 2000 و 4000 هرتز (4FA HTL ) نشان می‌دهد . با قبول تغییرات 3 دسی بل در بهره مورد نظر کاربران دیده می‌شود که بهره تجویزیNAL-NL1 صرفا در 50 درصد موارد قابل قبول بوده و در 45 درصد موارد باید بهره کاهش و در 5 درصد موارد باید افزایش یابد . این داده‌ها گواهی است بر اینکه در بسیاری از افراد کم شنوا بویژه افراد با کم شنوایی در حد ملایم تا متوسط ، روشNAL-NL1 بهره بسیار بیشتری را تجویز می‌نماید .

بطور میانگین داوطلبین این مطالعه ، مقدار3.2 dB بهره کمتری را نسبت به بهره تجویزی ، ترجیح می‌دهند . که بسیار نزدیک به انحراف بهره معادل4.3 dB است که در پژوهش‌های مرتبط با روشNAL-RP بدست آمده است .

نتیجه آنکه : نقطه شروع برای تنظیمات بلندی، کاهش بهره کلی در حد3dB است که به لحاظ نظری در روش تجویزیNAL-NL2 اتخاذ شده است .

ازجمله فاکتور‌های تاثیرگذار در تخمین بهره مطلوب می‌توان به 6 مورد ذیل اشاره نمود :

درجه کم شنوایی (4FA HTL بر حسبdBHL )

شیب ادیوگرام (dB )

سن ( برحسب سال )

جنس ( مونث / مذکر )

تجربه استفاده از سمعک ( بدون تجربه / با تجربه )

آرایش سمعک ( یک طرفه / دو طرفه )

تاثیر جنس :

جنس کاربران یکی از فاکتور‌های مهم در خطای بهره تخمینی روشNAL-NL1 می‌باشد . به طور میانگین کاربران مونث ،2.4dB بهره کمتری را نسبت به کاربران مذکر ترجیح می‌دهند که این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار است دل نوشته ها .

بازدید : 458
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 18:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

گسیل‌های صوتی گوش برانگیخته گذرا :TEOAEs ‌ها پاسخ‌های شنوایی پیچیده‌‌‌ای هستند که می‌توانند تقریبا در تمامی‌افراد با شنوایی طبیعی ثبت شوند .TEOAEs ‌ها معمولا گسترده‌‌‌ای هستند ک نمایندگی سمعک ریساندهبه وسیله‌ی کلیک‌های باند پهن در حدودdb spl 48 تولید می‌شوند و در درجه اول به عنوان یک صلیب ترکیبی (انتشار) و طیف متفاوت قدرت (نویز) به اشکال موج متوسط پاسخ می‌دهند . پس از یک محرک کوتاه مانند کلیک یا انفجار تن ، یک شکل موج واگرای فرکانس را می‌توان به دست آورد . (شکل 5 – 13 ) . به طور کلی ، طیفTEOAEs ‌های به دست آمده در پاسخ به کلیک‌ها انتظار می‌رود که طیف پاسخدهی وسیع داشته باشد و در پاسخ به انفجارات تن کاملا فرکانس خاص باشند . علاوه بر میکروفون حساس کم صدا که برای ثبتSOAE ‌ها ، مورد استفاده قرار می‌گیرد ،probe شامل یک منبع صوتی کوچک برای ارائه محرک‌ها است . پاسخ‌ها یی که به دامنه محرک داده می‌شوند به طور متوسط برای استخراجTEOAE از سر و صدای پس زمینه هستند. در یک ضبط معمولTEOAE ، فشار صدای کانال گوش به وسیله فاکتور 10000 – 100 و فیلترهای بالا گذر در فرکانسHz 400 – 300 تقویت می‌شوند . سیگنالTEOAE در حدودHz 50 – 40 است و با استفاده از روش مشابه پتانسیل‌های شنوایی برانگیخته اندازه گیری می‌شوند . پارامترهای اندازه گیری معمولی در دستگاه‌های موجود تجاری (یا تولید و یا مجوز توسطotodynamics با مسئولیت محدود انگلستان ) شامل نسبت سیگنال به نویز ، سطح مطلقTEOAE درdb و درصد تکرارپذیری (تولید مجدد) دو شکل موج با پاسخ متوسط هستند . این نیازها تاکید می‌کنند که پاسخ اندازه گیری شده توسط محرک برانگیخته و پارامترهای ثبت شده همانند وضعیت گوش میانی و کانال گوش تعیین خواهد شد .TEOAE ها نسبت به کاهش حلزون حساس هستند زیرا یافته‌ها در فاصله مکث بین ارائه محرک شناخته می‌شود . علاوه بر این ،TEOAE ها بسیار حساس به آسیب شناسی حلزون و مسیر فرکانس ویژه هستند . فرکانس‌هایی که در آن‌ها آستانه‌های شنوایی بیش ازdb 30 – 20 افت شنوایی دارند ، به طور معمول در پاسخTEOAE ها وجود ندارند . به خاطر حساسیتشان به اختلال حلزون ،TEOAE ها کاربرد گسترده‌‌‌ای در غربال گری شنوایی نوزادان پیدا کرده اند . گوش‌های نوزاد سالم به طور معمول سطوحOAE قوی ، ازbd spl 15 تا بیش ازbd spl 30 تولید می‌کند . پردازش سیگنال کوچک مورد نیاز برای استخراج پاسخ‌های دریافتی از صدا و اندازه گیری یا مقادیر فرکانس ویژه معتبر می‌توانند در طی چند ثانیه انجام شوند . این در تضاد با یافته‌های پاسخ شنوایی ساقه‌ی مغز (ABR ) است که به الکترودهایی نیاز دارند و باید از الکترونسیفالوژفیک (EEG )سیگنال زمینه در طی یک دوره طولانی تر معدل گیری سیگنال استخراج شود . اگر چه ،TEOAE ها سرعت و حساسیت بالایی دارند ، آن‌ها نمی‌توانند برای ارزیابی شنوایی فرکانس بالا استفاده شوند . متاسفانه ،TEOAE های به سرعت ظاهر شده و در بخش تحریکی ثبت یا ضبط ناپدید می‌شوند .

بازدید : 496
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 18:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

گسیل‌های صوتی گوش برانگیخته گذرا :TEOAEs ‌ها پاسخ‌های شنوایی پیچیده‌‌‌ای هستند که می‌توانند تقریبا در تمامی‌افراد با شنوایی طبیعی ثبت شوند .TEOAEs ‌ها معمولا گسترده‌‌‌ای هستند ک نمایندگی سمعک ریساندهبه وسیله‌ی کلیک‌های باند پهن در حدودdb spl 48 تولید می‌شوند و در درجه اول به عنوان یک صلیب ترکیبی (انتشار) و طیف متفاوت قدرت (نویز) به اشکال موج متوسط پاسخ می‌دهند . پس از یک محرک کوتاه مانند کلیک یا انفجار تن ، یک شکل موج واگرای فرکانس را می‌توان به دست آورد . (شکل 5 – 13 ) . به طور کلی ، طیفTEOAEs ‌های به دست آمده در پاسخ به کلیک‌ها انتظار می‌رود که طیف پاسخدهی وسیع داشته باشد و در پاسخ به انفجارات تن کاملا فرکانس خاص باشند . علاوه بر میکروفون حساس کم صدا که برای ثبتSOAE ‌ها ، مورد استفاده قرار می‌گیرد ،probe شامل یک منبع صوتی کوچک برای ارائه محرک‌ها است . پاسخ‌ها یی که به دامنه محرک داده می‌شوند به طور متوسط برای استخراجTEOAE از سر و صدای پس زمینه هستند. در یک ضبط معمولTEOAE ، فشار صدای کانال گوش به وسیله فاکتور 10000 – 100 و فیلترهای بالا گذر در فرکانسHz 400 – 300 تقویت می‌شوند . سیگنالTEOAE در حدودHz 50 – 40 است و با استفاده از روش مشابه پتانسیل‌های شنوایی برانگیخته اندازه گیری می‌شوند . پارامترهای اندازه گیری معمولی در دستگاه‌های موجود تجاری (یا تولید و یا مجوز توسطotodynamics با مسئولیت محدود انگلستان ) شامل نسبت سیگنال به نویز ، سطح مطلقTEOAE درdb و درصد تکرارپذیری (تولید مجدد) دو شکل موج با پاسخ متوسط هستند . این نیازها تاکید می‌کنند که پاسخ اندازه گیری شده توسط محرک برانگیخته و پارامترهای ثبت شده همانند وضعیت گوش میانی و کانال گوش تعیین خواهد شد .TEOAE ها نسبت به کاهش حلزون حساس هستند زیرا یافته‌ها در فاصله مکث بین ارائه محرک شناخته می‌شود . علاوه بر این ،TEOAE ها بسیار حساس به آسیب شناسی حلزون و مسیر فرکانس ویژه هستند . فرکانس‌هایی که در آن‌ها آستانه‌های شنوایی بیش ازdb 30 – 20 افت شنوایی دارند ، به طور معمول در پاسخTEOAE ها وجود ندارند . به خاطر حساسیتشان به اختلال حلزون ،TEOAE ها کاربرد گسترده‌‌‌ای در غربال گری شنوایی نوزادان پیدا کرده اند . گوش‌های نوزاد سالم به طور معمول سطوحOAE قوی ، ازbd spl 15 تا بیش ازbd spl 30 تولید می‌کند . پردازش سیگنال کوچک مورد نیاز برای استخراج پاسخ‌های دریافتی از صدا و اندازه گیری یا مقادیر فرکانس ویژه معتبر می‌توانند در طی چند ثانیه انجام شوند . این در تضاد با یافته‌های پاسخ شنوایی ساقه‌ی مغز (ABR ) است که به الکترودهایی نیاز دارند و باید از الکترونسیفالوژفیک (EEG )سیگنال زمینه در طی یک دوره طولانی تر معدل گیری سیگنال استخراج شود . اگر چه ،TEOAE ها سرعت و حساسیت بالایی دارند ، آن‌ها نمی‌توانند برای ارزیابی شنوایی فرکانس بالا استفاده شوند . متاسفانه ،TEOAE های به سرعت ظاهر شده و در بخش تحریکی ثبت یا ضبط ناپدید می‌شوند .

بازدید : 465
سه شنبه 18 فروردين 1399 زمان : 2:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می‌توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در نمایندگی سمعک اتیکن الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می‌توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان‌های دورتر ثبت می‌شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می‌شود. زمان‌های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان‌های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می‌توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می‌شود و برای ثبت CM می‌باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست‌هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می‌شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می‌شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می‌شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

ایجاد Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای

الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می‌توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان‌های دورتر ثبت می‌شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می‌شود. زمان‌های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان‌های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می‌توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می‌شود و برای ثبت CM می‌باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست‌هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می‌شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می‌شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می‌شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

ایجاد Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان‌های دورتر ثبت می‌شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می‌شود. زمان‌های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان‌های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می‌توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می‌شود و برای ثبت CM می‌باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست‌هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می‌شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می‌شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می‌شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

ایجاد Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

بازدید : 470
سه شنبه 18 فروردين 1399 زمان : 2:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

نکته دیگر درک دامنه (اندازه و بزرگی) سیگنال ( AER مطلوب) است. در ارزیابی ABR ، دامنه مطلوب سیگنال (موج V ) معمولا 5/0 میکروولت و دامنه EEG زمینه فیلتر شده 10 میکروولت است. بنابراین 1600 جاروب برای رسیدن به SNR با نسبت دل نوشته ها لازم است. ALR ثبت شده از یک بیمار بیدار در حد 10 سمعک نامرئیمیکروولت است، در حالیکه EEG زمینه که به طور قابل توجهی کمتر، فیلتره می‌شود زیرا پاسخ در همان منطقه فرکانسی نویز واقع است، حدود 40 میکروولت است. تنها 64 جاروب لازم است تا به SNR معادل دل نوشته ها برسیم زیرا سیگنال به مراتب، از ABR (در مقایسه با نویز) بزرگتر است. معدل گیری کمتری لازم است تا دامنه‌های بزرگتری از AER را به صورت مطمئنی شناسایی کنیم.

جزء Pa از ALMR دو برابر دامنه موج V از ABR را تقریبا داراست. در نتیجه، معمولا نسبت سیگنال به نویز معمولا بزرگتر است و معدل گیری کمتری لازم است تا پاسخ واضح و آسان یابی، به دست آید. 1000 بار تحریک معمولا کافی است و در شرایط اندازه گیری ایده آل، (سطح شدت محرک بالا، فردی با شنوایی نرمال بیدار و آرام) 512 جاروب یا کمتر نیز یک شکل موج مناسب ایجاد می‌کنند. با تنظیم مناسب مشخصات فیلتر (مثلا با باز کردن نقطه قطع فیلتر، حداقل 1500 هرتز) نرخ تحریک (نه سریعتر از sec / 1/7) جایگذاری الکترود، زمان آنالیز، و تعداد نقاط نمونه گیری، می‌توان همزمان از روی شکل موج، اطلاعات مربوط به ABR و Ecochg را استخراج کرد. دامنه مستقیما، مربوط به شدت محرک است و معمولا معدل گیری کمتری برای ایجاد پاسخ در قبال سطوح شدتی بالا در مقابل پایین، لازم است. دامنه به عوامل دیگری نظیر سن و جنس، مرتبط است. ممکن است در نوزادان معدل گیری بیشتری لازم باشد تا به پاسخ مطمئنی دست یابیم زیرا در نوزادان، دامنه نسبت به بالغین، کوچکتر است. از آنجا که در خانمها پاسخ نسبت به آقایان دامنه بزرگتری دارند (حداقل در موج V ، ABR ) معدل گیری کمتری، حداقل به صورت نظری برای رسیدن به پاسخ مقتضی، لازم می‌شود.

نهایتا، دامنه نویز نیز عامل مهمی‌است. کاهش دامنه کلی نویز زمینه در ثبت AER موثرترین روش افزایش SNR است. محدود کردن نویز باعث افزایش کارایی و دقت، ثبت کلینیکی AER می‌شود این روش موثرتر است از اینکه با تعداد Sweep ‌های بیشتر معدل گیری را افزایش دهیم. یک کلینیسین می‌تواند به طور موثری، نویز را از منابع متفاوت کاهش دهد. نویز باقیمانده در ثبت AER را می‌توان به طرق متفاوتی برآورد کرد.

بازدید : 461
سه شنبه 18 فروردين 1399 زمان : 2:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

Analysis time : در ABR با محرک کلیک و محرک تن برست فرکانس بالا زمان تجزیه و تحلیل می‌بایست 15 میلی ثانیه باشد. زیرا عوامل متعددی وجود دارند که باعث افزایش زمان نهفتگی موج V و حتی قعرهای بعد از آن می‌شوند. از عواملی که سبب این تاخیر می‌شوند، عبارتند از: عملکرد CNS تکامل نیافته در قیمت سمعک اتیکنکودکان، نروپاتولوژی، شدت محرک پایین محرک تن برست فرکانس – پایین و اختلال شنوایی محیطی

در ABR با محرک تن برست فرکانس پایین، (مثلا 1000 هرتز یا 500 هرتز) زمان تجزیه تحلیل 20 میلی ثانیه‌‌‌ای لازم است.

یک زمان «قبل از تحریک» یا Prestimulus در حدود 1 تا 2 میلی ثانیه در ABR در نظر گرفته می‌شود.

زمان تجزیه تحلیل کوتاه برای فرکانسهای Ecochg در نظر می‌گیریم تا اولا موجهای III و V از ABR در پاسخهای الکتروکوکلئوگرافی دخالت نکنند، ثانیا دقت و وضوح اجزای الکتروکوکلئوگرافی بیشتر شود.

در اندازه گیری‌های AER قشری (cortical) ، زمان تجزیه تحلیل از 100 میلی ثانیه برای AMLR تا 700 میلی ثانیه (100 میلی ثانیه پیش تحریک و 600 میلی ثانیه، پس از تحریک) برای پاسخهای دیررس تر (نظیر ALR و P300 ) می‌باشد.

الکترودها: اصول کلی در مورد ارتباط مکان الکترودها و اجزای AER به شرح زیر هستند.

اصل اول: هر چقدر الکترود به خاستگاه آناتومیک پاسخ نزدیک تر باشد پاسخ بزرگتر خواهد بود. مثلا در الکتروکوکلئوگرافی ثبت از پرومونتواری 20 بار قویتر از ثبت از طریق لوبول یا ماستوئید خواهد بود.

اصل دوم: هنگام ثبت پتانسیل‌های far field از مکانهایی که نسبت به خاستگاه پاسخ فاصله برابر دارند (مثل ABR ) جایگاه دقیق الکترود Noninverting خیلی حیاتی نیست.

هر جایی از خط وسط از Cz تا Fz پاسخ یکسانی خواهد داد. در ABR قرارگیری الکترود inverting روی لوبول نسبت به ماستوئید ترجیح دارد، است زیرا در این وضعیت موج I بزرگتر، ثبت می‌شود (تا 30 درصد). در این وضعیت آرتیفکت الکترومگنتیک با قرارگیری ویبراتور استخوانی روی ماستوئید کمتر ایجاد می‌شود – البته ممکن است دامنه موج V با قرارگیری الکترود inverting روی لوبول، اندکی کاسته شود.

بازدید : 489
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 9:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دل نوشته ها

یک تفاوت مهم بین لغزش‌های گوش و اثرات ترسیم واجی این است که لغزش‌های گوش اغلب حاصل بی توجهی به سیگنال است درحالیکه ترسیم واجی واقعا می‌تواند غیر واقعی و توهمی‌(گمراه کننده) باشند. حتی زمانی که شنونده توجه کافی دارد و می‌داند که سیگنال تغییر کرده است انواع مشخصی از ترسیم واجی برانگیخته می‌شود. قیمت سمعک اتیکنبر خلاف آن، لغزش‌های گوش اغلب در نتیجه حواس پرتی شنونده است. وقتی سیگنال نویزی است ( این توجیه می‌کند که چرا اشعار آوازها بیشتر مستعد بد شنیده شدن هستند) یا وقتی سیگنال مبهم است ( مثلا به جای trader، traiter شنیده می‌شود، زیرا وقتی با شلی و آویختگی بین واکه‌ها تولید می‌شود این دوکلمه مشابه هستند، یا شنیدن Fine me به جای Find me زیرا /d/ به دلیل هم تولیدی احتمالا حذف می‌شود)، لغزش‌های گوش محتمل تر هستند. شنوندگان نسبت به معنی غیر مانوس که گاهی به دلیل لغزش گوش ایجاد می‌شود می‌توانند بسیتر مقاوم باشند. برای مثال بد شنیده شدن عجیب و جالب شعر آهنگ Beatles را در نظر بگیرید :
(2) The girl with colitis goes by
(شعر اصلی این است: The girl whit kaleidoscope eyes ) معانی اشتباه حاصل از لغزش‌های گوش مشابه لغزش‌های زبانی تمایل دارند منجر به شنیده شدن جملاتی می‌شوند که از خصوصیات گرامری زبان پیروی می‌کنند. اطلاعات پایین به بالا و بالا به پایین یک مفهوم تاثیرگذار در روان شناسی زبان ( و به ظور کلی در روان شناسی) افتراق بین پردازش پایین به بالا و بالا به پایین است. پردازش‌های روان شناسی زبان، پردازش اطلاعات روتین و متداول است. می‌توان پرسید این پردازش‌ها تا چه حد به طور اتوماتیک تنها بر اساس سیگنال آکوستیکی انجام می‌شود ( پایین به بالا) یا توسط اطلاعات بافتی هدایت می‌شود چه در موقعیت ارتباطی و چه در درون جمله‌‌‌ای که پردازش می‌شود (بالا به پایین) . اجازه دهید که با یک مثال نشان دهیم. فرض کنید دوستی به سمت شما می‌آید و به طور واضح و مشخص می‌گوید "cat food" . شما بدون هیچ تلاشی می‌توانید سیگنال آکوستیکی را رمزگشایی کنید و کلمه بیان شده را از واژگان خود بازیابی کنید. در چنین موقعیتی، اطلاعات پایین به بالا پردازش شما را هدایت می‌کند: جزئیات سیگنال آکوستیکی به شما کمک می‌کند که یک ارائه فونولوژیکی شکل دهید. سناریوی متفاوتی را در نظر بگیرید: شما و هم خانه تان یک گربه دارید و به سوپرمارکت می‌روید. هم خانه شما از آشپزخانه ( و ماشین ظرفشویی با سر و صدا درحال کارکردن است) می‌گوید: ظرف Fluffy خالی است! حتما مقداری غذای گربه بخر! سیگنال آکوستیکی که به گوش شما می‌رسد بسیار تنزل یافته است. ممکن است شما Fluffy، bowl و buy را دریافته باشید. شما حدس می‌زنید که غذای گربه باید در جمله اول وجود داشته باشد. شما این نوع cat food (که واقعا آن را نشنیده اید) را با استاده از اطلاعات بالا پایین درک می‌کنید.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 69
  • بازدید کننده امروز : 63
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 114
  • بازدید ماه : 792
  • بازدید سال : 1312
  • بازدید کلی : 47593
  • کدهای اختصاصی